- لا حاصل
- بی بار
معنی لا حاصل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه فایده دهد آنچه محصول دهد نتیجه بخش مقابل بی حاصل
بی حاصل بی فایده بی سود
پربار، پربر
بیفایده، بی نفع
غاب بسباس ای گرانجان غلتبان بس بس زین فضولی و حکمت بسباس (مختاری غزنوی)
نشمارم شمار نکنم شما نتوانم کرد
خوش ساخت خوشنما
ریشه دار اصیل اصل دار با اصالت با خانواده نجیب شریف مقابل بی اصل
سود رسان سودمند
خلاصه
اصل دار، شریف، اصیل، نجیب، آزاده نژاد، اصل دار، اصل پاک، استخوٰان دار، پاک سرشت، نژاده، پاک فطرت
کلمه ای که در اختصار کلام گفته یا نوشته می شود مانند بالجمله، القصه، باری و خلاصه
همیشه پیوسته
کاهیده لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم نیست نیرویی
از لامحاله بنگرید به لامحاله لا محاله رنج مکبر تو که خود بخاک یکی روز بر تو کنندش بلا محنال و محاله. (ناصرخسرو) ناچار، ناگزیر